آمار مطالب

کل مطالب : 1892
کل نظرات : 72

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 163
باردید دیروز : 0
بازدید هفته : 1930
بازدید ماه : 17901
بازدید سال : 78911
بازدید کلی : 403609
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : یک شنبه 17 شهريور 1392
نظرات

تجربه ...

به کوچه ای رسیدم که پیرمردی از آن خارج می شد ؛
به من گفت نرو که بن بسته ! گوش نکردم ، رفتم .
وقتی برگشتم و به سر کوچه رسیدم ، پیر شده بودم .

 

تعداد بازدید از این مطلب: 704
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : یک شنبه 17 شهريور 1392
نظرات

سفر زیارتی ، سیاحتی ، همیشگی آخر...

تعداد بازدید از این مطلب: 730
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : چهار شنبه 13 شهريور 1392
نظرات


خدا اینجاست

برای بزرگنمایی متن روی تصویرکلیک کنید.

 

زیباساز

 منبع:http://www.asreiman.com

تعداد بازدید از این مطلب: 691
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : شنبه 2 شهريور 1392
نظرات
یک قدم

عارفی را پرسیدند از اینجا تا به نزد خدای منان چه مقدار راه است؟
فرمود: یک قدم
گفتند: این یک قدم کدام است؟
فرمود: پا بگذار روی خودت

 

تعداد بازدید از این مطلب: 931
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : پنج شنبه 31 مرداد 1392
نظرات

سالها پیش در یکی از سرزمینهای دور یک آقای بسیار سنتی بود که با همسر بسیار مدرنش زندگی می کرد.همسر مدرن آقای سنتی که از اساس با امور کلاسیک مخالف بود،درست سه ساعت بعد از ازدواج فکر کرد که دچار بحران هویت شده و فهمید در این تضاد سنت و مدرنیسم موجود در خانه ی آقای سنتی احتمالا دچار یک شیزوفرنیای حسابی خواهد شد.به تابلوهای کوبلن و مبلهای استیل و میزهای کنده کاری شده و آباژور منگوله دار و لاله و شمعدانی خانه نگاه می کرد و حرص می خورد.با خودش می گفت:بعد از یک عمر مارکز و پاز و روبلس خواندن شدیم شمس الملوک.
سرانجام در یک صبح درخشان پاییزی ساعت 8 صبح که آقای سنتی سنگک داغ و چای قندپهلو را خورده بود،ولی هنوز سرکار نرفته بود،خانم مدرن نه گذاشت نه برداشت و گفت:

تعداد بازدید از این مطلب: 938
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : پنج شنبه 10 مرداد 1392
نظرات

 

منبع:http://jamnews.ir

تعداد بازدید از این مطلب: 663
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : جمعه 24 آذر 1391
نظرات

 

 

 

می‌گویند پسری در خانه خیلی شلوغ‌کاری کرده بود.

 

همه‌ی اوضاع را به هم ریخته بود.وقتی پدر وارد شد،
مادر شکایت او را به پدرش کرد.

 

پدر که خستگی و ناراحتی بیرون را هم داشت، شلاق را برداشت.
پسر دید امروز اوضاع خیلی بی‌ریخت است، همه‌ی درها هم بسته است،
وقتی پدر شلاق را بالا برد، پسر دید کجا فرار کند؟ راه فراری ندارد!
خودش را به سینه‌ی پدر چسباند. شلاق هم در دست پدر شل شد و افتاد.
شما هم هر وقت دیدید اوضاع بی‌ریخت است به سوی خدا فرار کنید:

 

«وَ فِرُّوا إلی الله مِن الله»

هر کجا متوحش شدید راه فرار به سوی خداست.
 


به نقل از حاج محمد اسماعیل دولابی

 

منبع:http://rahmat14.blogfa.com

تعداد بازدید از این مطلب: 682
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : چهار شنبه 3 آبان 1391
نظرات

جملات الهام بخش و مفهومی درباره زندگی

تعداد بازدید از این مطلب: 717
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 190 صفحه بعد

********به وبلاگ من خوش آمدید********* خدایا مرا ببخش / مرا فهمی ده تا فرامین وحکمت هایت را درک کنم/ و مرا فرصتی دیگر برای بهتر بودن ده تا دستهاو زبان تو شوم . آمین یا رب العالمین


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود